یادگیری چیست؟
همه ما می دانیم که مغز و ذهن انسان بسیار پیچیده است و تا حدودی می توان گفت یک راز است. یادگیری نیز به عنوان یک عملکرد پایه برای مغز بسیار پیچیده است. از این رو تعریف ها و معانی مختلف و متعددی برای یادگیری ارائه شده است. امروز با ملکه ذهن چند تعریف مختلف یادگیری را بررسی می کنیم و بهترین راهکار جهت آموزش حرفه ای را خدمتتان ارائه می کنیم.
یادگیری چیست؟
شاید تابهحال بارها با این سوال مواجه شدهاید. کارشناسان، یادگیری را یک فرایند میدانند که بر ساختار مغز تاثیر بسزایی میگذارد. این مفهوم بسته به عوامل مختلفی که در ادامه با آنها آشنا میشوید میتواند منجر به تغییر و عملکرد بشود یا نشود.
یادگیری چیست؟ ما در طول عمر از کودکی تا بلوغ، بعد از دوره میانسالی و تا لحظه مرگ، در حال یادگیری هستیم؛ و آن را نه فقط با رفتن به محیط آموزشی، بلکه در طی آموزش های غیر مستقیم، مطالعه، تماشای یک فیلم، رفتن به یک سفر، تجربه یک فعالیت اجتماعی و حتی در برخورد با مسائل شخصی زندگی کسب میکنیم. پس میتوان در پاسخ به این سوال، این مفهوم را یک جنبه عمومی و صددرصدی در کل عمر در نظر گرفت؛ و با درک این موضوع، میتوان تعریف جامع و رسمی آن را بهتر فهمید.
واژهی یادگیری، عموما برای موضوعات آکادمیک مورد استفاده قرار میگیرد. اما وقتی در مورد چیستی این مفهوم صحبت میکنیم، باید به جنبههای مختلفی غیر از آموزش علمی هم بپردازیم. محققان آموزشی اتفاق نظر دارند که مفهوم یادگیری، خیلی عمیقتر از ثبت و حفظ کردن اطلاعات در حافظه است. یادگیری عمیق و طولانی مدت شامل درک، ایجاد ارتباط میان ایدهها و دانش قبلی و جدید، تفکر مستقل و انتقادی و توانایی انتقال دانش در زمینه های جدید و متفاوت است.
با توجه به مفهومی که در پاسخ به این پرسش مطرح شد، میتوان چند مورد را برداشت کرد:
۱. یادگیری فرایندی است که به تغییر منجر میشود. این تغییر باعث ایجاد نتایج تجربی و افزایش پتانسیل برای بهبود عملکرد در آینده میشود. کسی که آموزش میبیند، در سطح دانش، نگرش و یا رفتار، تغییرات ملموسی را به دست خواهد آورد. در نتیجهی این آموزش، افراد مفاهیم، ایدهها یا جهان را متفاوت تر از قبل خواهند دید و پدیده های مربوط به آن را متفاوتتر درک خواهند کرد.
۲. آموزش دیدن فرایندی بیپایان است و هیچگاه به پایان نمیرسد. این مفهوم در واکنشی که افراد نسبت به تجربههای خود نشان میدهند تاثیر میگذارد.
انواع یادگیری
در این بخش با انواع یادگیری آشنا شویم. بله، تعجبی ندارد. این هم مانند دیگر جنبههای تاثیرگذار در زندگی انسان، انواع مختلفی دارد و آنطور که در ابتدای این مقاله گفتیم، تنها به آموزش های دانشگاهی یا پژوهشی ختم نمیشود.
به طور کلی انواع یادگیری عبارتند از:
- بصری: وقتی موضوعی به کمک نمودار یا تصویر به افراد منتقل میشود.
- شنوایی: شنیدن، راهی برای درک کامل اطلاعات از یک منبع است.
- شفاهی: بیان اطلاعات به شیوه شفاهی و مرور آن با صدای بلند است که در حین نوشتن و خواندن اتفاق میافتد.
- فیزیکی: در این حالت، یادگیرنده یک فعالیت فیزیکی را انجام دهد.
- منطقی: زمانی که از مغز برای استدلال منطقی و ریاضی استفاده میکنید.
- اجتماعی (بین فردی): اگر در اجتماعی شدن، برقراری ارتباط با افراد به صورت کلامی و هم غیر کلامی اهتمام بورزید، یادگیرنده اجتماعی هستید.
- تنها: اگر شیوه یادگیری خصوصی و مستقلی دارید، سبک یادگیری تان هم تنها و بدون حضور دیگران است.
همچنین سه نوع اصلی از یادگیری شناختی، سه دسته بصری، شنیداری و فیزیکی را به خود اختصاص میدهند. ویژگیهای مشترک هر سبک، میتواند به شما در درک چگونگی یادگرفتن و روشهای مناسب آن کمک کنند؛ بدین ترتیب میتوانید مفاهیم را بهتر بیاموزید.
تفاوت یادگیری و عملکرد
تفاوت این دو مفهوم در چیست؟ آیا تناقضی در بین آنها وجود دارد؟ البته نمیتوان تناقض را انتخاب خوبی برای بیان تفاوت عملکرد و یادگیری، بدانیم. این دو مفهوم، بیشتر از هم متمایز هستند تا اینکه با هم در تناقض باشند؛ چرا که عملکرد در قالب رفتارهایی آشکار در نتیجهی یادگیری شکل میگیرد.
البته عملکرد همیشه هم تجلی از تغییرات بدست آمده از انواع مختلف یادگیری نیست؛ به این دلیل که عملکرد، بلافاصله بعد از یادگیری رخ نمیدهد. عملکرد به عوامل مختلفی بستگی دارد. این عوامل شامل گرایش فردی، انگیزه، شرایط و موقعیتی هستند که فرد با آنها درگیر است. پس نمیتوان آن را رسما، کاملا یا عینا نشات گرفته از یادگیری دانست چون عوامل دیگری هم در این واکنش دخیل هستند.
اما با این حال نمیتوان کاملا هم آن را بیربط به یادگیری و چیستی آن دانست. در واقع پس از آگاهی تعریف و انواع یادگیری است که میتوانیم به عملکرد برسیم. در حالتی که تغییری در آموزش رخ نداده باشد، تغییر چندانی هم در عملکرد بوجود نمیآید، کما اینکه عوامل ذکر شده مثل شرایط را باید در این حالت در نظر بگیریم و آن را به پای یادگیری و تغییر نگذاریم.
تفاوت آموزش و یادگیری
تفاوت این دو مفهوم را میتوان اینطور شرح داد: راههای مختلفی برای یادگیری وجود دارد که سر منشا تمام آنها به آموزش ختم میشود.
یک ضربالمثل چینی میگوید: هزار معلم، هزار رویکرد دارند. پس از این ضربالمثل میتوان این نکته را برداشت کرد که آموزش هم مثل یادگیری انواع مختلفی دارد که آنها را در قالب رویکردهای آموزشی میشناسیم. رایجترین شکلی که از آموزش و یادگیری میدانیم شیوه آموزگار – محور یا دانش آموز- محور است.
در رویکرد آموزگار محور، آموزش راهی است که به یادگیری منجر میشود و منبع اطلاعات همان معلم است که قابل اعتماد و فاقد خطا است. اما رویکرد دانش آموز یا دانشجو محور کمی بالاتر از دریافت آموزش از یک منبع اطلاعاتی خاص است. در این روش، دانشجو منبعی قابل اعتماد برای کسب اطلاعات به حساب میآید. با وجود این دو محور اما همانطور که گفتیم، آموزش راههای مختلفی دارد و به یادگیری منجر میشود. در برخی موارد هم ممکن است به یادگیری منجر نشود. این موضوع طبق مسئلهای که در بخش تفاوت عملکرد و یادگیری چیست، مطرح کردیم، بسته به شرایط و عوامل مختلف متغیر هستند.
روش های یادگیری
در قسمت پیشین به این نتیجه رسیدیم که در نتیجه آموزش به یادگیری میرسیم/نمیرسیم. حال نکتهای که باید بدانید این است که روش های یادگیری چیست و چه تفاوتی با هم دارند؟
اگر گریزی به قسمت انواع یادگیری بزنیم، میبینیم که اصلیترین تکنیک های یادگیری سریع ، شنیداری، جنبشی، لمسی و دیداری هستند. اینکه شما برای یادگیری بهتر به کدام میتوانید اعتماد کنید، بسته به شخصیت و تواناییهای شخصیتان تعیین میشوند. هرکس بسته به موقعیتی که دارد، راه های آموزش نامبرده را انتخاب میکند.
اما آشنایی با راه های یادگیری چه فایدهای دارد؟ اگر بدانید که این روشها تا چه حد روی ذهن و یادگیری تان تاثیر گذارند میتوانید در زمینه تحصیلی بسیار موفق عمل کنید. البته همانطور که گفتیم، آموزش فقط به جنبه تحصیل و آموزش عالی خلاصه نمیشود، پس میتوان در جنبههای دیگر زندگی نیز از این روشها استفاده کرد.
موثرترین روش های یادگیری، ابتدا دسته دیداری و سپس دسته شنیداری هستند. به طبع دیدن یک فیلم یا تماشای یک عکس از خواندن چندین صفحه مقاله یا شنیدن یک پادکست یا محتوای صوتی موثرتر است. اصولا، هرچیزی که با این دو قوه حسی انسان رابطه داشته باشد، روی آموزش سریع و موثر که ممکن اسن به عملکرد هم بینجامد، تاثیر بسزایی میگذارد.
فرآیند یادگیری در مغز
این اتفاق جالب برای بسیاری از ما سوال بوده و هست. ابزارهای تصویربرداری پیچیده مغز به محققان این امکان را میدهد که مغز را بررسی کرده و چگونگی آموزش انسان را بهتر درک کنند. از این رو ما امروزه نسبت به گذشته اطلاعات بیشتری در مورد این داریم که یادگیری چیست و چطور اتفاق میافتد.
یادگیری از این جنبه، یک فرایند فیزیکی است که دانش با اتصالات سلولهای مغزی نمایش داده میشود. شکلگیری این اتصالات با مواد شیمیایی داخل مغز به نام عوامل رشد شناخته میشوند. اگر کمی با علم اعصاب آشنا باشید میدانید که عوامل رشد را میتوان ارتقا داد و به بهبود یادگیری کمک کرد. روالهای کاری خاص، ساختار خوابی بهینه، و محدود کردن ذهن، همگی میتوانند رشد و یادگیری را سرعت ببخشند.
البته درست است که افراد، دارای استعدادهای ژنتیکی متفاوتی هستند اما تجربه و یادگیری، مغز ما را مثل یک ساختمان شکل میدهند و روی عملکرد و رفتار هم تاثیر میگذارند. پژوهشگران ثابت کردهاند که تعامل فعال، پیش نیاز تغییر در مغز هستند. مثلا صرفا گوش کردن به یک سخنرانی منجر به یادگیری نمیشود. طرحهای آموزشی که تعامل فعال را تحریک میکنند، مثل بازی، شبیه سازی، تسهیل و غیره به یادگیری بهتر کمک میکنند.
آیا غریزه نوعی یادگیری است؟
بیشتر رفتارهای ساده رفتارهای بازتابی و غریزی هستند. بازتاب را می توان به عنوان یک پاسخ ناآموخته یا ذاتی در واکنش به طبقه خاصی از محرک ها تعریف کرد. مانند حرکت ناگهانی در پاسخ به ضربه ای که به زانو زده می شود.
وقتی که الگوهای پیچیده رفتاری ما ارثی اند، به آنها غریزه گفته می شود. ما اکنون اصطلاح رفتار ویژه نوع را بجای غریزه به کار می بریم. زیرا جنبه توصیفی آن بیشتر است. رفتار ویژه نوع به الگوهای رفتاری پیچیده، نا آموخته و نسبتا غیر قابل تغییری که در شرایط معینی از حیوان ها سر می زند گفته می شود. بر سر اینکه رفتار ویژه نوع کاملا ارثی است یا از یادگیری هم تاثیر می پذیرد اختلاف نظرها همچنان ادامه دارد.
برخی رفتارهای ویژه نوع هم آموخته اند و هم نا آموخته. برای مثال لورنز دریافت که یک جوجه اردک تازه از تخم در آمده به هر شی متحرکی وابسته می شود و به جای مادر خود آن را دنبال می کند، به شرط اینکه آن شی در لحظه مناسب زندگی جوجه اردک به او معرفی شود. ایجاد وابستگی بین ارگانیسم و اشیاء محیطی نقش پذیری نام دارد. نقش پذیری تنها در طول یک دوره حساس رخ می دهد و پس از سپری شدن آن دوره، ایجاد رفتار نقش پذیری بسیار دشوار و حتی غیر ممکن است. نقش پذیری یک رفتار، ترکیبی از غریزه و یادگیری است.
انواع مختلف یادگیری
شرطی سازی، اصطلاح دقیق تری است که برای توصیف شیوه های واقعی تغییر رفتار مورد استفاده قرار می گیرد. دو نوع شرطی سازی وسیله ای و کلاسیک وجود دارد. پس دست کم، دو نوع یادگیری وجود دارند.
شرطی سازی کلاسیک
این نوع آموزش در ابتدا توسط پاولف مطرح شد. بر این اساس، محرکی مانند غذا به ارگانیسم داده می شود که سبب ایجاد یک واکنش طبیعی و خودکار مانند ترشح بزاق در او می شود. به محرکی که این واکنش طبیعی را ایجاد می کند محرک غیر شرطی گفته می شود که در این مثال غذا است. واکنش طبیعی و خودکار، پاسخ غیر شرطی نام دارد. در مثال حاضر ترشح بزاق است.
یک محرک خنثی مانند صدا یا نور، درست قبل از ارائه محرک غیر شرطی به ارگانیسم داده می شود. این محرک خنثی محرک شرطی نام دارد.
پس از چند بار همراه شدن محرک غیر شرطی و محرک خنثی که در آن محرک خنثی همواره پیش از محرک غیرشرطی می آید، می توان محرک خنثی را به تنهایی ارائه داد و این محرک به ترشح بزاق در ارگانیسم خواهد انجامید. ما حالا می گوییم یک پاسخ شرطی ایجاد شده است.
شرطی سازی وسیله ای
همه رفتارهای ما نتایج مشابهی ندارند. برخی نتایج مثبت و برخی نتایج منفی دارند. نتایج مثبت باعث می شوند رفتار فرد تکرار شود. در واقع نتیجه مطلوب له عنوان تقویت کننده رفتار تلقی می شود.
شرطی کردن گریز و اجتناب انواع خاصی از شرطی کردن وسیله ای هستند. برای مثال در شرطی کردن گریز موش برای گریز از شوک برقی تقلا می کند، تصادفا اهرم را فشار می دهد و جریان برق قطع می گردد. موش اهرم فشار دادن را با قطع شوک تداعی خواهد کرد.
در شرطی سازی اجتنابی، فرض کنید شوک به طور متناوب به حیوان داده می شود و پنج ثانیه پیش از هربار شوک دادن علامتی ظاهر می گردد. موش به سرعت می آموزد که نور چراغ را با آمدن شوک تداعی کند و هربار که چراغ روشن می شود اهرم را فشار می دهد تا از وقوع شوک جلوگیری کند.
یادگیری و بقا
در طول تاریخ، بدن های ما انسان ها این توانایی را کسب کرده اند که به پاره ای از نیازها مانند تنفس، تنظیم حرارت بدن و … به طور خود کار پاسخ دهند. فرایندهای سازگاری خودکار، مکانیسم های تعادل حیاتی، نام دارند زیرا نقش آنها حفظ تعادل فیزیولوژیکی است. اکثر ارگانیسم های زنده به طور بازتابی از محرک های درد آور دوری می کنند. اگر قرار بود که ما برای ارضای همه نیازها صرفا به مکانیسم های تعادل حیاتی متکی باشیم، مدت زیادی زنده نمی مانیم. یادگیری به جاندار امکان می دهد تا آن دسته از نیازهای اساسی شان را که از طریق مکانیسم های تعادل حیاتی و بازتاب ها ارضا نمی شوند از راه کنش متقابل با محیط برطرف کنند و خود را با محیط سازگار سازند.
ما از راه شرطی شدن کلاسیک می آموزیم که کدام چیزهای محیط برای بقا مفید و کدام مضرند؛ و از طریق شرطی شدن وسیله ای یا شرطی شدن کنشگر یاد می گیریم که چگونه چیزهای مطلوب را به دست آوریم و از چیزهای نامطلوب دوری گزینیم.
یادگیری با حافظه چه تفاوتی دارد؟
به اعتقاد بسیاری از پژوهشگران فرایندهای حافظه جزیی از فرایند یادگیری است و بدون وجود حافظه و مشکل در حافظه، یادگیری رخ نخواهد داد. همچنین طبق تعریف یادگیری، یادگیری می تواند تغییرات رفتاری باشد و نمود رفتاری داشته باشد. در صورتی که فرایندهای حافظه کاملا ذهنی هستند.
چرا به مطالعه یادگیری بپردازیم؟
بررسی اصول یادگیری به ما کمک می کند تا علت های رفتارمان را بفهمیم. آگاهی از فرایند یادگیری نه تنها در فهم رفتار بهنجار و انطباقی به ما کمک می کند، بلکه امکان درک بیشتر شرایطی را که منجر به رفتار نا سازگار و نابهنجار می شود نیز به ما می دهد، در نتیجه روش های موثر تر روان درمانی را به وجود می آورد.
روش های کودک پروری نیز می توانند از اصول یادگیری بهره مند گردند. بدیهی است که افراد با یکدیگر تفاوت دارند و این تفاوت های فردی را می توان بر حسب تجارب یادگیری متفاوت تبیین کرد. یکی از مهم ترین صفات انسان زبان است و بی تردید توانایی های ویژه تکلم به طور عمده از یادگیری حاصل می شوند. افزون بر این بین اصول یادگیری و روش های آموزشی رابطه نزدیکی وجود دارد.
اختلال یادگیری
اصطلاح اختلال یادگیری از نیاز به تشخیص و خدمت به دانش آموزانی برخاستهاست که به طور مداوم در کارهای درسی خود با شکست مواجه میشوند و در عین حال در چهارچوب سنی کودکان استثنایی نمیگنجند. ظاهری طبیعی دارند، رشد جسمی و قد و وزنشان حاکی از بهنجار بودن آنان است. هوش انها کمابیش عادی است، به خوبی صحبت میکنند، مانند سایر کودکان بازی و مثل همسالان خود با سایرین ارتباط بر قرار میکنند. درخانه نیز یاریهای لازم را دارند و کارهایی را که والدین به آنان واگذار میکنند به خوبی انجام میدهند. لیکن توانایی لازم برای به جریان اندازی اطلاعات برای بیان کردن و به ویژه نوشتن را ندارند. پس با توجه به مشخصات کلی این دانشآموزان، میتوان آنها را در گروه جدیدی به نام دانش آموزان اختلال یادگیری قرار داد و گفت این دانش آموزان در یک یا چند فرایند روانی که به درک کردن با استفاده از زبان شفاهی یا کتبی مربوط میشود، اختلال دارند که این اختلال میتواند به شکل عدم توانایی کامل در گوش کردن، صحبت کردن، خواندن، نوشتن، هجی کردن یا انجام محاسبات ریاضی ظاهر شود.
این اصطلاح شرایطی چون معلولیتهای ادراکی، آسیب دیدگیهای مغزی، نقص جزئی در کار مغز، و نارسخوانی را در بر میگیرد. این تعریف آن دسته از دانش آموزان را که به دلیل معلولیتهای دیداری، شنیداری یا حرکتی، همچنین عقب ماندگی ذهنی یا محرومیتهای محیطی، فرهنگی یا اقتصادی به مشکلات آموزشی دچار شدهاند، شامل نمیشود.
ناتوانیهای یادگیری با اصطلاحهایی چون خواندن جبرانی یا دیرآموزی مترادف نیست. این تعریف به طور ویژه از کودکان و نوجوانانی یاد میکند که به شدت دچار ناتوانیهای آموزشی بخصوصی هستند. دانش آموزان مبتلا به این مشکل نیازمند آموزش ویژهای هستند که بنا بر نظر امر باید با تمرینهای مخصوص، غیر معمول و با کیفیتی غیر عادی سر و کار داشته باشند این امر جدا از شیوههای آموزشی و منظمی است که اکثر کودکان از آن استفاده میکنند. وظیفهٔ کارشناسان در این زمینه این است که عهده دار جبران ناتوانی آموزشی به خصوص کودک به صورت آموزش انفرادی یاگروههای کوچک باشند.
عوامل بروز اختلالات یادگیری
ثابت شدهاست که علل بروز ناتوانیهای آموزشی نسبتاً مبهم است برخی از مشکلات کنونی دربارهٔ مفهوم ناتوانیهای یادگیری بازتابی است از ناتوانی ما در اشارهٔ دقیق به علل بروز ناتوانیهای یادگیری که شاهدش هستیم. روشن است که آگاهانه یا ناآگاهانه مسئله علل بروز ناتوانیهای یادگیری را به فراموشی و بی توجهی میسپاریم بر حسب درک ما از ناتوانیهای یادگیری و نگرش اولیه حرفهای ما (پزشکی، روانشناسی، تعلیم و تربیتی) نسبت به ناتوانیهای یادگیری ممکن است ما به علل خاصی توجه پیدا کنیم تا آن که به رابطهٔ علّی دشواری بپردازیم.
اما تجربهٔ گذشته و عمل کنونی به ما ثابت میکند که ناتوانیهای یادگیری مفهومی چندرشتهای است و پیوند میان کارشناسان رشتههای گوناگون در این امر باید برقرار باشد.
عوامل آموزشی
- تدریس ناکافی و ناصحیح به کودکان
- عدم فراگیری معلم از مهارتهای لازم جهت تدریس درس های پایه در مدارس
- توقعات بیش از اندازه بالا یا بسیار پایین معلمان
- برنامه ریزی و طرح برنامهٔ آموزشی ضعیف
- عدم فعالیت های برانگیزنده
- تدریس عملی نادرست
- عدم آموزش مهارتهای اجتماعی، یادگیری و حرکتی و جسمی و عدم پرداختن به یادگیریهای زبان شفاهی
- استفاده نادرست از روش ها و مداد و برنامه درسی
- عدم آموزش روش مطالعه و تندخوانی
عوامل محیطی
عوامل محیطی بسیاری مانند تغذیه، بهداشت، تندرستی وجود د دارد که میتواند به پیچیدگی ناتوانیهای آموزشی بیفزاید و حتی شاید سبب ساز آن باشد.
انگیزش ضعیف توجه ناکافی و ضعف در انجام کار بر اثر گرسنگی و وجود رنگها و مزههای مصنوعی در غذاها طبق نظر فاین گولد روی تحرک بیش از حد کودک مؤثر است.
سرماخوردگی مزمن، مشکلات تنفسی، آلرژی ها و … در ناتوانی یادگیری کودک مؤثر است.
سقوط، آسیب دیدگی مغزی، ضربه وارد به سر و … در ناتوانی یادگیری مؤثر است.
تحریک حسی
کودک در حال رشد نیازمند درون دادهای حسی است تا درباره محیط و خود و هر دو بیاموزد یعنی کودک به تجربههایی نیاز دارد تا بیاموزد که چگونه بیاموزد.
تحریک زبانی
زبان به واسطهٔ نقشش در تفکر و آموزش سایر مهارتها در محیط زندگی کودک جایگاه ویژهای دارد و ممکن است ناتوانی کودک از نبود مدلهای درست در اوایل رشد وی سرچشمه گرفته باشد.
رشد اجتماعی و عاطفی
بسیاری از کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری مضطرب، نامطمئن و بیاختیار و سرکش هستند که ممکن است این رفتارها با فقدان امنیت طبیعی، ثبات محبت و گرمی و پذیرش در منزل و محیط مدرسه پیوند داشته باشد.
عوامل روانی
امکان دارد کودکان مبتلا به ناتوانیهای یادگیری در عملکردهای روانی پایه چون ادراک، حافظه و شکل درون به مفاهیم اختلال داشته باشند.
عوامل فیزیولوژیکی
بسیاری از متخصصان بر این باورند که علل اساسی و عمده ناتوانیهای یادگیری آسیب دیدگی مغزی، شدید یا جزیی و صدمه وارده به دستگاه عصبی و مرکزی است.
عوامل ژنتیکی
شواهدی در دست است که نشان میدهد ناتوانیهای آموزشی احتمالاً در برخی خانوادهها بیش از دیگران دیده میشود در واقع عوامل ژنتیکی در شمار وسیعی از ناتوانیهای یادگیری نقش دارد.
نقص جزیی در کارکرد مغز
به نظر میآید هر گونه نتیجهگیری دربارهٔ حیاتی بودن آسیب دیدگی مغزی در کودکان مبتلا به ناتوانی آموزش در بهترین شرایط فقط جنبه تجربی و آزمایشی دارد.
تغذیه
بسیاری از والدین تصور می کنند با خوراندن حجم زیادی از موادغذایی و خوراکی های چرب و شیرین به فراگیری فرزندان خود کمک می کنند، اما کارشناسان تغذیه معتقدند فراگیری مطالب درسی نیازی به دریافت کالری بیشتر ندارد و این رویه علاوه بر مختل کردن یادگیری، منجر به بروز چاقی می شود.
بهترین راهکار برای یادگیری حرفه ای
همان طور که خواندید ما در این مقاله تمام نکاتی را که شما برای یافتن تعریف یادگیری و فواید کتاب خواندن به آن ها نیاز دارید، از اهمیت آن، ضرر ها و فواید آن، تکنیک های افزایش این مهارت ، به شما معرفی کردیم. اما باید دقت و توجه کنید که با افزایش مهارت کتاب خواندن در خود، می توانید یک نسخه درخشان از خود داشته باشید. به همین دلیل به شما توصیه می کنم برای رسیدن به این خواسته خود به پکیج جامع ملکه تندخوانی مراجعه کنید و روش مطالعه و تکنیک های اصولی و حرفه ای مطالعه را یاد گرفته و از مطالعه لذت ببرید.
سوالات متداول درباره یادگیری چیست؟
1. یادگیری چیست؟
یادگیری فرایندی است که به تغییر منجر میشود. این تغییر باعث ایجاد نتایج تجربی و افزایش پتانسیل برای بهبود عملکرد در آینده میشود.
2. تفاوت آموزش و یادگیری در چیست ؟
راههای مختلفی برای یادگیری وجود دارد که سر منشا تمام آنها به آموزش ختم میشود.یک ضربالمثل چینی میگوید: هزار معلم، هزار رویکرد دارند. پس از این ضربالمثل میتوان این نکته را برداشت کرد که آموزش هم مثل یادگیری انواع مختلفی دارد که آنها را در قالب رویکردهای آموزشی میشناسیم. رایجترین شکلی که از آموزش و یادگیری میدانیم شیوه آموزگار – محور یا دانش آموز- محور است.
3. انواع مختلف یادگیری کدامند ؟
شرطی سازی، اصطلاح دقیق تری است که برای توصیف شیوه های واقعی تغییر رفتار مورد استفاده قرار می گیرد. دو نوع شرطی سازی وسیله ای و کلاسیک وجود دارد. پس دست کم، دو نوع یادگیری وجود دارند.
همانطور که گفتیم لازمه موفقیت و هماهنگی با تغییرات و شرایط جدید زندگی افزایش مهارت یادگیری می باشد . موارد گفته شده نه تنها سرعت یادگیری را افزایش خواهد داد بلکه به تثبیت شدن موضوع در ذهن نیز کمک خواهد کرد .علاوه بر مطالبی که درباره تعریف یادگیری گفته شد، بد نیست بدانید کتاب خوانی مستقیما بر روی مغز و حافظه شما تاثیر می گذارد و آنها را تقویت خواهد کرد.
موفق باشید …
دیدگاهتان را بنویسید